مردی که به خاطر درختان و بلوط های لرستان، قیام کرده است؛
"بلوط های کامران" در سایه سار چگوارای طبیعت/ این، مرد، جنگلی نیست؛ مجنون طبیعت است+تصاویر
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۲۵
کد مطلب: 6144
 
"کامران" را، درختان می شناسند، چنان برای درختان و بلوط های لرستان آشناست که انگار برای خاطر آنها قیام کرده و تمام زندگی اش را و جوانی اش را در هوای درختان زیسته و در محیط زیست نفس کشیده است.
15
15
به گزارش پایگاه خبر ی لادیز؛ به نقل آسوبان، تا چشم کار می‌کند؛ کوه است و دشت و درخت های بلوط و بوته‌های خار.  هوای داغ و خشک را باد، ‌زوزه کشان می‌آورد. می‌کوباند توی صورت طبیعت. چند متر به انبوهِ درخت هایی که شاخه شان از دور پیداست؛ مانده.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
فرشته ی نگاهبان طبیعت
سیم های خارداری، دورتادور منطقه را گرفته. میان درخت ها، بطری های آب خالی شده در گوشه ای از زمین روی هم انباشه شده است. لا به لای درخت ها و بوته های خار، تابلوهایی به گویش لکی از احترام به طبیعت می گوید و پاس داشت محیط زیست.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
از دور، مردی با کلاهی بر سر نزدیک می شود. تنهاست و به هوای استقبال آمده. به همراه راهنماها(حسن، حمزه و امین) به جان پناه و محل زندگی اش می رویم. چهره ی این مرد که گاه به چگوارا مبارز آمریکای لاتین شباهت دارد، بیش از اهالی، برای درختان و بلوط های لرستان آشناست که انگار برای خاطر آنها قیام کرده و تمام زندگی نداشته اش را  و جوانی اش را در هوای درختان و محیط زیست نفس کشیده است.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
این مرد، بی هیچ سمت و عنوانی و بی هیچ تقلایی برای نام آور شدن بین اهالی، بیست سال بلوطها و عقاب ها را در آغوش کشیده و غیر از طبیعت، نه محیطی دیگر دارد، نه زیستنی دیگر. برای من، «فرشته ی نگاهبان طبیعت» است، نگاهبان بلوطها و عقابها.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
رئالیسم جادویی در طبیعت
شبها، شغال ها، در کنار عقاب ها، زیر بلوط ها، مردی را مرور می کنند که بودنش، دلیل سلطان پسندی است بر اینکه شغالی با انسانی و عقابی با شغالی، زندگی هایشان را روی هم بریزند و هیچ نداشته باشند و نمایشی باشند از مفهومی مثل رئالیسم جادویی.
این قصه، شعر و افسانه نیست. همین مرد، نامش «کامران بازوند» است. نشانش در بلوط زارهای رومشکان در تپه ای مشرف به دوراهی بازوند. بیست سال است، اهالی و حوالی را گذاشته و افتاد دنبال معشوقه اش و سر به دامان طبیعت نهاد.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
کامران، ‌بساط چای را میان کومه ی تابستانه اش گرم کرده. هیزم ها را با مراقبت، روی آتش می گذارد. در کتری را باز می‌کند تا با بطری آبی پر شود. با لبخندی، موهای بلندش را پشت گوش می اندازد. می‌گوید:«علاقه به طبیعت از همان کودکی در وجودم بود. بعدها فهمیدم نامش عشق است. همان روزها نمی دانستم این سرگشتگی نامش چیست؟ کلاس سوم ابتدایی، اولین نشانه های به این عشق را متوجه شدم. درست در زمانی که هم سن و سال هایم خاک بازی می کردند و میان خاک ها، رتیل ها را با چوب سرمی بریدند! من دلم برای حشرات می سوخت و دستم به کشتن شان نمی رفت.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
روزها با حیرانی من به طبیعت سپری می شد. وارد مقطع راهنمایی که شدم؛ اولین نهال هایم را با درخت های انجیر و گل رز و با وجود مخالفت شدید خانواده در گوشه ای از حیاط خانه کاشتم. خانواده می گفتند درست را بخوان و من گوشم بدهکار نبود! همان روزها قلمه زدن را هم یاد گرفتم و انس من به درخت بیش تر شد.»
درخت ها را که قطع کردند؛ امید من هم بریده شد
این انس، برای کامران، روز به روز بیش تر می شود. روان و زندگی اش میان درخت ها جان گرفته که اتفاقی، خاطرش را زیر و رو می کند:«درخت هایی که کاشته بودم؛ تازه ثمر گرفته بود. در همان دوران راهنمایی، خانواده تصمیم گرفتند اتاقکی را در گوشه ی حیاط بسازند. برای ساخت اتاقک، می بایست درخت ها را قطع می کردند. مخالفت شدید کردم. خودم را به آب و آتش زدم؛ فایده ای نداشت. درخت ها را که قطع کردند؛ امید من هم بریده شد.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
در همان روز از خانه زدم بیرون. بالادست خانه مان و مشرف به کوهستان اطراف، یک چاه دستی آب وجود داشت. رفتم زمین های اطرافش. 2 سال از صبح تا شب، چند نهال را کاشتم. چوپان ها که به منطقه می آمدند؛ گوسفندهایشان نهال های هنوز رشد نکرده را حیف و میل کردند. سیم خاردارهایی که برای محافظت از نهال ها بر زمین زده بودم؛ معلوم بود که اثری ندارد. با تخته چوب ها دور منطقه را حفاظ گرفتم. نهال هاکم کم ثمر گرفت.»
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
ریزرگردها، آفت درخت
سفره ی صبحانه پهن می‌شود. ظرفی پنیر به میان می‌آید و چای. کریم می گوید یک سال است که گیاه خوار شده و سیب زمینی برشته ای را لای نان محلی می گذارد. آفتاب شهریور، کم کم بلند شده، به دشت می زنیم.
کامران، بندهای پوتینش را محکم می بندد. منطقه را مثل کف دستش در دست دارد. ‌در میانه پستی و بلندی‌های محدوده اش، ناگهان می‌ایستد. خبر می‌دهد که در چند صدمتری شغالی در حال جَستن است. همان جا شغال خیره می شود و کریم، خیره در چشم هایش.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
در کمتر از ثانیه ای، ‌شغال رد می‌شود. کامران، به قدری ذوق زده شده که سراز پا نمی‌شناسد. در چشم هایش، اشتیاق و حسرت جمع می شود:«در سال 79، میوه ی نهال ها به بار نشست. هرکسی که به منطقه می آمد؛ در سایه سار درخت ها می نشست و میوه ها را می چید. همان سال ها ریزگردها وارد منطقه شد. به جان درخت ها افتاد و کم کم خشکشان کرد. درخت ها را با زجر قطع کردم. دوباره نهال هایی را بر زمین کاشتم.
همان روزها چاه منطقه هم خشک شد. آب نبود. آب چشمه ی کوچکی که حالا وجود دارد؛ آن روزها را اهالی به داخل روستا برده بودند. با پول ناچیزی که از نقاشی ساختمان به دستم می رسید؛ 7 سال با دبه هایی که خریده بودم؛ به پای درخت انجیرها، قطره قطره آب ریختم. با این وجود هنوز، طبیعت در جانم آن طور که می خواستم ریشه ندوانیده بود. کارگری و خانواده را رها کردم و در سال 92 آمدم سروقت انجیرها و طبیعت.»
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
حرف زدن با عقاب
جلوتر که می‌رویم، بوته‌های خار بیش تر شده. بوته‌هایی که پناهی است برای خزنده ها و برای فرار از گرما. کریم، چشمانش در دشت می‌چرخد. با عبور از راه هایی باریک و کم عرض به جایگاه عقاب رسیده ایم.
کامران، نزدیک عقاب می رود. بر پرهایش دست می کشد. چشم های کریم برق می زند. عقاب بال شکسته را از یکی از اهالی روستا خریداری کرده. کریم از عقاب می خواهد که کمی از جایگاهش برای عبور ما فاصله بگیرد. با عقاب که حرف می زند؛ زبانش را می فهمد. عقاب، خودش را دور می گیرد.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
طبیعت بلوط در حال نابودی است
پوشش گیاهی منطقه یک دست است و بوته‌های خار است و صخره هایی که سر به کوه گذاشته اند. کامران، میان صخره ها کلبه هایی برای فصول مختلف سال ساخته. برای کلبه ی بلوط هم قانونی روی چوب نصب کرده.
کامران، متولد 57 است. با اینکه تا سوم دبیرستان، بیش تر درس نخوانده، زندگی در طبیعت، او را محقق بارآورده:«طبیعت بلوط در حال نابودی است. ریزگردها هم این طبیعت را بیش تر نابود کردند. در اثر ریزگردها، مقاوم سازی و سیستم ایمنی تنه ی درخت کم شده و حشرات می توانند روی درخت، تخم گذاشته و از آن استفاده کنند. در اثر استفاده ی حشرات، درخت هم کم کم مقاومت خود را از دست می دهد. ماده ای روغنی از آن ترشح شده و درخت خشک می شود.
 کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
این حشرات کرم مانند به ریشه ی درخت رفته و همان جا از درخت تغذیه می کند.کم کم تولیدمثل آن بیش تر و بیش تر می شود. با ورود حشرات، خطوطی باریک و توخالی روی درخت نقش بسته و با مرور زمان، درخت بلوط نقش زمین می شود.»
مسئولان تنها درخواستم را اجرایی نکردند
نزدیک 2 عصر است. می‌ایستیم و راه می رویم، دوباره ‌از تپه بالا می‌رویم. آفتاب تیزتر شده، می‌رسیم به کلبه ی زمستانی که در بلندی ساخته شده. کریم، دیوارهای کلبه را از چوب خشک درختان ساخته و در سایه سارش با طبیعت عشق بازی می کند:«در این سال های اخیر، مسئولان مختلفی از محیط زیست تا منابع طبیعی از محل زندگی ام بازدید کردند. هر بار که آمدند؛ فقط عکس یادگاری و فیلم گرفتند و دریغ از یک دلخوشی کوچک. بدون هیچ چشمداشتی، عاشق کارم هستم؛ اما مسئولان تنها درخواستم را اجرایی نکردند.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
در سال گذشته، برخی از اهالی روستا آمدند و گفتند این منطقه، زمین ماست و باید درخت ها را قطع کنی. می دانستم که زمین آن ها نیست؛ اما هر چه گفتم راضی نشدند. همان روزی که مسئولان آمدند از قطع درخت ها برایشان گفتم و خواستم که جلوی بریدن درخت ها را بگیرند. آن ها هیچ اقدامی انجام ندادند.
100 اصله درخت، جلوی چشمانم قطع شد. به عشقم، به طبیعت احترام نگذاشتند. آن ها نتواستند جان 100 درخت را نجات دهند؛ چگونه می توانند جان زاگرس را نجات دهند؟! همان درخواست، شد اولین و آخرین درخواستم؛ اما آن ها خواستند که مرا عضو نهادهایشان کنند و من قبول نکردم. عشق من به طبیعت، فراتر از هر اسم و رسمی است. در همان روزها برای اینکه مواد غذایی سالم بماند؛ سردخانه ای را میان کلبه ی چوبی درست کردم. باد که از لابلای چوب ها می وزد؛ مواد غذایی هم خنک نگاه داشته می شوند. »
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
احتضاری برای زندگی بلوط
کامران، آتش سوزی های اخیر در جنگل های مله کوه در ارتفاعات رومشکان و پلدختر را به خاطر می آورد. تعریف می‌کند که قبل از تمام نیروهای اعزامی خودش را به منطقه رسانده. درخت ها می سوزد و زمین، سیاه می شود:«2 شبانه روز در منطقه بودم. در روز دوم، هلی کوپتری آمد. این هلی کوپتر، نیروهایی کت و شلواری که مهارتی برای اطفای حریق نداشتند را جابجا می کرد. در روز دوم، تشنگی، نفسم را تنگ کرد.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
نمی توانستم تکانی بخورم. همان جا که هلی کوپتر پرواز داشت؛ با علامت به هلی کوپتر دست تکان دادم. هیچ کمکی نرسید. در حال مرگ افتاده بودم. کشان کشان، خودم را از آتش دور کردم. جان من درست است که اهمیتی نداشت؛ اما برای طبیعت اهمیت دارد.»
در کوه، غذایی برای حیوانات نیست
پایین تر از کلبه ی بهارانه و درست در راهی که کمی پیچ می خورد؛ چشمه ی کوچک کریم، آب سررشته ی کوه را به چاهی هدایت می کند. همان جا انبار می شود. پرندگان و حیوانات از آب چشمه استفاده می کنند؛ اما در کوه، غذایی برایشان نیست. کم کم از گرسنگی تلف می شوند:«با اینکه سعی کردم تا توانم به حیوانات اینجا غذا برسانم؛ اما مرگ روباه ها و کفتارها را به چشم خود دیده ام.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
آن ها که مردند؛ زندگی من هم بی جان شده. جسد خشک شده ی یک کفتار و شغالی را در راه ورودی به چوب خشکی آویزان کرده ام تا هرکسی که به منطقه می آید؛ تلف شدن حیوانات را از گرسنگی ببیند و برای حفظ نسلشان کاری کند. پرندگان و حیوانات و درخت ها که تلف شوند؛ طبیعت هم تلف می شود. از همین حالا مرگ ذره ذره ی طبیعت را لمس می کنم.
کوچک ترین کاری که با هنری که آموخته ام در نقاشی ساختمان، این است که روی سنگی در بالا دست منطقه، چهره ی گریانی را نقاشی کنم. این چهره ی روی تخته سنگی بزرگ، برای مرگ تدریجی بلوط اشک می ریزد. روبروی این سنگ غمگین هم، سنگی را به شکل نیمه ی یک پا نقاشی کردم تا بگویم، از طبیعت فقط نیمه ی یک پا باقی مانده است.»
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
خدا در همین طبیعت جریان دارد
فرشته ی نگهابان طبیعت، موبایل ندارد. فرکانس های موبایل را مضر برای حشرات و به خصوص زنبور می داند. ارتباطش با جهان بیرونی از طریق مردمی است که گاهی آن جا می آیند. پدر و مادرش را سال هاست از دست داده. خودش است و خواهر و برادرهایی که دیر به دیر به آن جا می آیند.
کامران به موهایش که عرق شده؛ دست می برد:«ریش و شکل موهایم را سعی کرده ام به شکل ریشه و شاخه های درخت بلوط پیرایش کنم. بلوط در تمام وجودم ریشه شده. بی وجودم، خواهم ُمرد. خدا هم در همین طبیعت جریان دارد. بارقه هایش را میان در و دیوار کلبه و کوه و تمام طبیعت، لمس کرده ام. وظیفه ی ما هست که به تمام مخلوقاتش احترام بگذاریم و به مخلوقات خداوند محبت داشته باشیم.»
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
دلبری طبیعت برای فرشته نگاهبان طبیعت
او در این سال ها نزدیک 3 هزار درخت را کاشته؛ اما برخی از آن ها به دلایلی خشک شده است. حالا از آن ها، 2000 اصله برجای مانده و کریم با جان و دل از آن ها مراقبت می کند.
کامران بازوند/ فعال محیط زیست لرستان
صدای بال زدن شکسته ی عقاب می آید. نگاه کریم به سمتش می رود. گوشه ی لب خشکیده اش، لبخند می شود. چشم هایش، تمام منطقه را با نگاهی ورانداز می کند. در شاخه های درخت به پرواز درمی آید. طبیعت برای کریم دلبری می کند.
گزارش تصویری این "چگوارای طبیعت لرستان" را اینجا ببینید.
انتهای پیام/
Share/Save/Bookmark