در گفت‌وگو با مدرس زبان آموزش‌وپرورش مطرح شد:
زبان‌های محلی نقش تسهیل‌کنندگی در آموزش زبان خارجی دارند
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۹
کد مطلب: 16035
 
یک مدرس زبان آموزش‌وپرورش یکی از عوامل تاثیرگذار در فرایند یاددهی زبان خارجی در مناطق غیرفارسی‌زبان را بهره‌گیری از ویژگی‌های فرهنگ بومی در آشناسازی زبان‌ها عنوان کرد.
به گزارش پایگاه خبری لادیز؛یکتا پناه‌پور دارای مدرک کارشناسی «ادبیات انگلیسی» و کارشناسی ارشد «آموزش زبان فارسی به غیر فارسی‌زبانان» است که در حال حاضر در مقطع دکترای زبانشناسی تحصیل می‌کند. وی در مناطق محروم استان‌های کهگیلویه وبویراحمد، خراسان، فارس و سیستان‌وبلوچستان در مقاطع مختلف از اول ابتدایی تا دانشگاه تدریس کرده است.
پناه‌پور تجربه خود از ورود به آموزش‌وپرورش سیستان‌وبلوچستان را چنین توصیف می‌کند: در سال 92 وقتی برای گذراندن دوره دکترا وارد سیستان‌وبلوچستان شدم دیدن دشواری‌هایی دانش‌آموزانم در زمینه‌های آموزشی، بهداشتی و معیشتی باعث شد کمک به پیشرفت این دانش‌آموزان دغدغه‌ بزرگ من شود. از آنجا بود که اقداماتی در جهت بهبود وضعیت زندگی این کودکان که چون فرزندان من بودند آغاز کردم که این اقدامات هنوز ادامه دارد.

این معلم که طی چند سال به تدریس زبان انگلیسی در مدارس استان سیستان‌و‌بلوچستان اشتغال داشت درخصوص زبان آموزی در مناطق محروم و چالش های موجود بر سر راه آن می‌گوید: ابزارهای من در حوزه آموزش و به‌ویژه آموختن زبان خارجی برگرفته از علوم شناختی بوده است. برای درک روشن‌تر این موضوع باید مسیر ذهن بشر در قلمرو زبان‌آموزی را بشناسیم. علوم شناختی درباره این موضوع می‌گوید که در واقع الگوها و ساختارهای ذهنی‌ای وجود دارد که اندیشه، ادراک، عواطف و عملکردهای شناختی و زبانی را به طور یکسان پردازش می‌کند و سعی دارد دانش زبانی حال را به دانش زبانی گذشته و تجارب آن پیوند بزند. در واقع این ساختارها فقط مربوط به یک حس به تنهایی نیستند بلکه غالباً ترکیبی از حواس محسوب می‌شوند. ذهن درباره این اطلاعات حسی، تعبیر یا پردازشی کلی را به دست می‌دهد.
وی می‌افزاید: به طور کلی این ساختارها و الگوهای شناختی بود که من به عنوان ابزاری برجسته در دوران معلمی خودم در مناطق محروم به کار گرفتم و به عنوان یک معلم در مناطق محروم به خوبی دریافته بودم که نیازهای اولیه هرم مازلو یعنی خوراک، پوشاک و مسکن در زندگی این افراد تامین نشده است؛ لذا این فرزندان فاقد انگیزه‌ قوی در یادگیری هستند و زبان انگلیسی و فارسی نیز بخودی خود برای آنان غریب است. از اینجا بود که کتاب‌های درسی را به کناری نهادم و سعی کردم انگیز‌های لازم را ایجاد و در آنها نهادینه کنم.

مفاهیم غریب را برای بچه‌ها قریب کنیم

از او می‌خواهم بیشتر درباره این موضوع توضیح دهد می‌گوید: مثلا همراه با بچه ها نام روستای‌شان را در گوگل مپ پیدا می کردیم و یا داستان‌های کوتاهی در مورد روستای‌شان به زبان دوم می نوشتیم؛ یعنی سعی کردم مفاهیم غریب زبان را برایشان قریب کنم. به‌تدریج دریافتم اگر شخصیت‌ها و ارزش‌های نزدیک به فرهنگ بومی آن‌ها وارد درس شود، کمبود سازوکارهای آموزشی بهتر جبران می‌شود.
پناه پور به استفاده کردن از سرودهای فارسی و انگلیسی جذاب و بهره‌گیری از کارهای دستی و نقاشی در آموزش زبان خارجی اشاره می‌کند و می‌گوید: با اطمینان می‌توان گفت استفاده از هنرهای تجسمی به تنهایی می‌تواند یادگیری نوشتار فارسی و انگلیسی را راحت‌تر کند. از شاگردانم می‌خواستم یک نقاشی بکشند و من به‌صورت بداهه اشیاء نقاشی را با نام فارسی یا انگلیسی‌شان مشخص می‌کردم. بدین ترتیب بعد از اینکه زبان فارسی و انگلیسی را، بخصوص از نظر فرهنگی، برای‌شان ملموس‌تر می‌کردم، بتدریج کتاب های درسی را جزو سرفصل‌های اصلی آموزش قرار می‌دادم.
وی افزود: اصطلاحات فارسی و انگلیسی موجود در بازی‌های محلی را به آنها یاد می‌دادم و از دانش‌آموزان می‌خواستم ازاین اصطلاحات در بازی‌هایشان استفاده کنند. به هر روی آن چه که در این سال ها فراگرفتم این است که در فرآیند یاددادن هرچقدر زبان قریب‌سازی می‌شد به همان اندازه جبهه گیری بچه‌ها در قبال یادگرفتن کمتر می‌شد.

ویژگی‌های فرهنگی و بومی در خدمت زبان‌آموزی

این معلم زبان خارجی در ادامه به نقش مهم عوامل بومی در فرایندیادگیری و نحوه بهره‌گیری از آنها اشاره کرد و گفت: در فرایند یادگیری، چه زبان بومی و چه زبان خارجی )زبان دوم(، چگونگی به‌کار گرفتن عوامل فرهنگی آن جامعه نقش مهمی ایفا می‌کند. به معنای فنی‌تر، در فرایند یادگیری زبان، به‌عنوان زبان دوم یا زبان خارجی، بسیار مهم است که چگونه تاثیرات زبان مادری را در زبان‌آموزی به نحو مثبت دخالت دهیم تا شاهد نوعی هم‌افزایی در یادگیری دانش‌آموز باشیم.
به بیانی دیگر، در یک محیط مبتنی بر چارچوب‌های پیچیده فرهنگی مثل بلوچستان باید به دنبال یافتن آن ویژگی‌های فرهنگی و زبانی در فرهنگ مبدا باشیم که در یادگیری مداخله شایان می کنند؛ مثل ویژگی‌های آواشناختی و دستوری. البته این کار تا قبل از ۱۴ سالگی موثرتر است؛ سنی که به دوره حساس یادگیری زبان دوم شهرت دارد و افراد تا قبل از این سن به نحو مؤثرتری زبان را یاد می‌گیرند؛ چون سیناپس‌های مغز تا قبل از این سن انعطاف لازم را برای سیم‌کشی بیشتر دارند و از جهت دیگر براساس تکرار نورون‌های مغز مهارت‌های جدیدتر زبانی را سریعتر یاد می گیرند که ما در علم اعصاب این پدیده را نوروپلاستیسیتی می‌نامیم.

می‌پرسم «پس نباید فرصت زبان‌آموزی درمقطع ابتدایی را از دست بدهیم؟» می‌گوید: بله، در مقطع ابتدایی ذهن افراد دارای آمادگی بیشتری برای فراگیری یک زبان دوم است بنابراین باید تلاش کنیم با تکرار ناخوداگاه یک مقوله زبانی به صورت خلاقانه و فرحبخش و با درگیرکردن سیستم لیمبیک و سیستم پاداشی مغز، دانش‌آموز را در مسیر لذت‌بخش یادگیری عمیق‌تر آن قرار دهیم و تجربه به من یاد داده که بهترین ترفند یک مدرس در فرهنگ‌های عشیره‌ای و ریشه‌دار استفاده از ابزارها و بازی‌های محلی و قریب‌سازی موضوعات زبان دوم به زبان مادری است تا با نهادینه ساختن آن در چارچوب‌بخشی و شبیه‌سازی به فرهنگ خودی، آن را برای مغز پذیراتر و لذت‌بخش‌تر کنند. علاوه بر این می‌توانیم از هنرهای تجسمی بهره بگیریم که نیمکره راست افراد را درگیر می‌کند و می‌تواند فرایند زبان‌آموزی را، که در نیمکره سمت چپ مغز اتفاق می‌افتد، تسهیل کند.
برای زبان‌آموزی در سنین بالاتر تلاش من بر این بود که بازهم به قریب‌سازی زبان انگلیسی به عنوان زبانی مفید و پرکاربرد با نهادینه‌کردن انگیزه‌های بیرونی و درونی بپردازم. درس‌کارهایی چون تئاتر و بازی‌های مفرح از جمله این ترفندها بود. مثلا انتخاب و نمایش بخش‌هایی از اخبار انگلیسی از آرشیو شبکه ۴ تلویزیون که در مورد منطقه سیستان‌وبلوچستان بود می‌توانست بر کارکرد یادگیری زبان انگلیسی به عنوان عنصری برای بازشناساندن فرهنگ مادری اثرگذار باشد.

زبان‌های محلی نقش تسهیل‌کنندگی دارند

پناه‌پور در نهایت به این نتیجه‌گیری می‌رسد که زبان‌های محلی واسطه‌ای بین فراگیری زبان‌ها هستند؛ یعنی اگر از ظرفیت‌های آن استفاده شود نقش تسهیل‌کننده دارند. به این ترتیب در زبان‌آموزی برای تعیین استراتژی آموزشی، همه مقتضیات فرهنگی و زبانی جامعه هدف باید مدنظر قرار گیرد.

وی خاطرنشان کرد: ما در دوران پساروش‌شناختی قرار داریم. در دورانی که مدرس در نقش یک اقدام‌پژوه و تسهیل‌گر خود را نشان می‌دهد و تلاش دارد براساس نیازهای شاگردانش به برگزیدن رویکردی مناسب و استراتژی‌ای کارامد دست بزند‌‌. من در شرایطی خدمت می‌کردم که در آن نیاز به آموزش یک اولویت ثانویه بود و افراد در مضیقه‌های بهداشت و تعذیه‌ و مسکن بودند؛ یعنی در تامین نیازهای حیاتی اولیه خود مشکل داشتند. در چنین شرایطی مدرس باید با کمترین هزینه، فشار روانی آموزش را کاهش دهد تا نتیجه دلخواه از آن حاصل شود.
Share/Save/Bookmark